دوشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۸

تعليم تفكري

روش های تفکر، بر اساس شنیده ها از استاد ایلیا

از بيرون وقتي به تاريكي نگاه مي كني، آنرا همانند قير تيره مي بيني و هيچ چيز در آن پيدا نيست ولي وقتي به تاريكي پا مي گذاري و مدتي در آن مي ماني، كم كم متوجه چيزهايی كه در اطرافت هست مي شوي. تاريكي هم از نوري برخوردار است كه با آن مي توان ديد. اين نور يك توهم نيست زيرا از يك منبع نوراني تغذيه شده است. حتي در اعماق غارها نيز كه تاريكي مطلق حكمفرماست، چشم مي تواند شبح چيزهايي را در اطراف ببيند.
نوري كه در تاريكي هست، گمراه كننده است. در تاريكي تنه درختي را با انساني اشتباه مي گيريم و يا كسي كه به ما نزديك مي شود را نمي توانيم تشخيص دهيم كه دوست است يا دشمن .
ما به عنوان مسافر حق؛ بايد دائم در حركت باشيم ؛حركتي در جهت بالا. بنابراين در تاريكي نمي توانيم بنشينيم ، به آن علت كه تاريك است بلكه بايد راه را بپيماييم و در اين پيمايش، از حداقل كميت برخوردار باشيم. بعد از آنكه حداقل كميت حاصل شد، آنگاه به كيفيت بپردازيم .
تفكر مي تواند باعث شناخت شود و چيزها را در تاريكي تشخيص دهيم و نسبت به آنها موضع گيري متناسب داشته باشيم. اين شناخت شايد يك شناخت كامل نباشد و ما نتوانيم بگوييم كه در اعماق تاريكي چه مي گذرد ولي مي توانيم تا حدي از دور و اطرافمان با خبر شويم .
حال كه تفكر مي تواند عامل حركت دهنده ( به واسطه شناخت) باشد، آيا رواست كه تماماً به آن اعتماد داشته باشيم و هر آنچه گفت را پذيرا گرديم ؟
شناختي كه از تفكر حاصل مي شود شناختي مطلق نيست لذا نبايد به تفكر اعتمادي كامل داشته باشيم. بنابراين بايد بر اسرار( و ناشناختني ها ) نيز تكيه كنيم . يعني يك پاي ما درحركت مي شود تفكر، و پاي ديگر مي شود تكيه بر اسرار و ناشناختني ها. تكيه بر اسرارباعث مي شود كه احتمال دخيل شدن خيلي از مسائل كه اكنون از نظر ما پنهان مانده را داشته باشيم. مثلاً تفكر مي گويد: اين يك درخت است ولي همه جهان به هم مرتبط است. آنچه كه الان درخت مي بينيم شايد نشانه یک مرز باشد كه اگر ازآن گذر كنيم، ممکن است مرزبانان به ما تيراندزي کنند.
در واقع ما نياز به تفكري كل نگر داريم كه از همه جوانب به مسائل نظر اندازد ( كامل انديشي ) و بر اين مبنا عمل كند . اين تفكر كل نگر، با آنچه كه در تفكر متعارف به نام تفكر سيستماتيك ناميده مي شود تفاوت دارد . اين تفكر كل نگر همه مسائل را شامل مي شود، چه مسائل مربوط به تفكر و چه مسائل وراي تفكر مانند رويا و احساس را.
آيا اين تفكري كه از آن صحبت مي كنيم، داراي انواع گوناگوني است كه هر نوع آن يك كاربرد خاص دارد؟ در جواب باید گفت ما داراي يك نوع تفكر بيشتر نيستيم؛ تفكر يعني جريان پرسشگري و تلاشي در راه پاسخ به آن .
ولي این تفکر، درشرايط مختلف ويژگي هاي مختلفي پيدا مي كند، مانند شخصي كه وقتي لباس هاي مختلفي مي پوشد داراي خصوصيات مختلف مي شود؛ مثلاً وقتي كه لباس قرمز مي پوشد هيجاني مي شود و وقتي لباس سبز مي پوشد آرامش پيدا مي كند و منعطف مي شود. ولي آن شخص در هر حال يكي است ولي به واسطه پوشيدن لباس هايی به رنگ هاي گوناگون خصوصيات وي نيز عوض مي شود .
پس تفكر يكي بيش نيست اما وقتي درموقعيت هاي گوناگون قرار گرفت داراي ويژگي هاي گوناگون مي شود. مثلاً عقايد و نگرش هاي متفکر، يكي از فاكتورهايي است كه تعيين كننده ويژگي تفكر است. مثلاً دو متفكر با دو عقيده و نگرش گوناگون مي توانند يكسري سوال را بپرسند و اين سوالها يعني تفكر؛ كه براي هر دو يكي بوده ولي ويژگي آنها به واسطه عقايد و نگرششان گوناگون بوده است .
در اينجا به 5 شكل تفكر اشاره مي كنيم كه تفكر در هر كدام از اين اشكال كه ظاهر شود، ويژگي هاي مخصوص خود را پيدا مي كند ( البته اشكال تفكر به اين 5 مورد ختم نمي شود و تفكر داراي اشكال ديگري نيز هست ).

اين اشكال عبارتند از :
- تفكر W
- تفكر V
- تفكر X
- تفكر Y
- تفكر Z

تفكر W به دنبال آن است كه وضع موجود را حفظ و گسترش دهد. تفكر W از نوآوري، بداعت و تحول، گريزان است زيرا مرگ خود را در آن مي بيند. بسياري از سياستمداران، صاحبان ثروت و قدرت و حاكمان از اين نوع تفكر تبعیت می کنند. سردمداران كليسا در دوران قرون وسطي نیزاز تفكر W برخوردار بودند. آنها روشنفكران را به سختي شكنجه مي دادند تا دست از عقايد خود بردارند. دادگاه تفتيش عقايد گاليله از جمله اين موارد است .
تفكر W ،تفکری خودگرا و برخواسته از منيت است و به رفاه و آسايش جسم علاقه مند است. تفكر W اگر يك راه حل ارائه دهد، آن راه حل منجر به 10 مشكل ديگر مي شود. از دستاورد هاي تفكر W مي توان به نظام سلطه گری و تبليغات و انحصار بازار و همچنین ظهور فرقه های افراطی اشاره كرد .
تفكر V به دنبال نوآوري، بداعت، ساختارشكني و تحول است. بسياري از رهبران، مخترعان و دانشمندان از اين نوع تفكر برخوردار بودند. البته ممكن است كه رهبري با كمك تفكر V ، نظام کهنه ای را درهم بشكند و نظام ديگري را جايگزين آن سازد ولي افراد بعد از او، با بهره گیری از تفكر W به فكر حفظ وضع ايجاد شده باشند.
در دوره رنسانس تفكر V پدیدار شد و خواستار تحول در بسياري چيزها گردید. روشنفكران اين دوره تعاريف جديدي از دين، خدا، بشر و .. آوردند و از اين رو بين آنان و سردمداران كليسا نزاع و درگيري بود.

تفكر X حقيقت گراست، ولي از زاويه ماورايي و باطني به موضوع وارد مي شود .
تفكر Y هم حقيقت گراست ولي از زاويه زميني و ظاهري وارد موضوع مي شود .
تفكر Z نقطه فصل مشترك تفكر X و Y است، جايي كه تفكر X و Y با هم متفق مي شوند و با يكديگر دست مي دهند .
براي روشن شدن و فهم بهتر اشكال گوناگون تفكر، جالب است ببينيم كه برای مثال هر كدام از اشكال تفكر، چگونه به حل یک مسئله مي پردازند.
مسئله ما در اینجا « مسئله حفظ محيط زيست» است:
تفكر W : محدود كردن تردد ماشينها به روزهاي زوج و فرد.
تفكر V : سيستم حمل ونقل تغيير كند و به جاي ماشين از دوچرخه استفاده شود. مردم به جاي رفتن به سركار، كارشان را در منزل انجام دهند تا تردد كمتر شود.
تفكر Y : رئيس جمهور و قوانين عوض شوند و كساني بر سركار بيايند كه به محيط زيست علاقه مندند. خودآگاهي مردم بالا رود تا رئيس جمهور و نمايندگان مجلسي انتخاب كنند كه طرفدار محيط زيست هستند.
تفكر X : علت تخريب محيط زيست آن است كه انسان ها ارتباطشان را با طبيعت ( كه مادر انسان است ) قطع كرده اند. اگر هر كس در اتاقش گياهي را پرورش دهد و براي آن زحمت بكشد، ديگر به خودش اجازه نمي دهد كه در برابر كندن درخت، بي تفاوت بنشيند.
همان طور كه در مثال آمده تفكر W اصلاً نمي خواهد وضع موجود به هم بخورد و تنها به پانسمان زخمها مي پردازد. قسمت اعظم تفكر متعارف ( يعني آنچه كه در كتاب ها و منابع موجود است) ازنوع تفكر W است. ولي تفكر W مطلقاً بد نيست و كاربردهاي خودش را دارد.مثلا مواردي كه تغيير پذيرنيستند و با گذر زمان عوض نمي شوند و به كليت وجود انسان برمي گردند، مي توانند با تفكر W تبیین شوند. مثلاً تمام پيامبران نجات انسان را در ايمان ديده اند و تمام اساتيد بعد ازاين هم نجات را در ايمان خواهند دید.
پس در اين مورد مي توان تفكري W داشت و نياز به نوآوري در اين زمينه نيست چون هدر رفتن انرژي است. ولي در مواردي كه تغييرپذير است و با عوض شدن شرايط،، دچار دگرگوني مي شود بايد با ساير اشكال تفكر،به آن پرداخته شود .

هیچ نظری موجود نیست: