شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹


آینده پژوهی و آینده جهان

آینده پژوهی چیست؟
در طی تاریخ بشریت همواره انسان ها در تلاش بوده اند که روش هایی برای پیش گویی آینده پیدا کنند؛ مانند نگاه کردن به ستاره ها و گوی کریستالی و غیره. اما در سال های اخیر خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم، دانشمندان و محققان بسیاری که خود را دوراندیش می نامند، روش های  کمی و کیفی متعددی را تهیه کرده اند که مبنای آنها دوراندیشی بر مبنای عقلانیت است. آنچه که این دوراندیشان را با غیب گوها و رمالان جدا می سازد ، عقلانیت حاکم بر روش ها و نیز آگاهی از این واقعیت مهم است که آینده به هیچ وجه به طور مطلق و صد در صد قابل شناخت نیست.

مردم برای آنکه عاقلانه عمل کنند،  باید نسبت به پیامدهای اقدامات خود و دیگران، واکنش های آنها و همچنین نسبت به نیروهایی که خارج از کنترل آنهاست، آگاهی و شناخت کافی داشته باشند. نکتة بسیار مهم این است که این پیامدها تنها درآینده خود را نشان می دهد. بدین ترتیب افراد نه تنها می کوشند امور در حال وقوع را بفهمند، بلکه می کوشند اموری را که شاید اتفاق بیفتد، یا بالقوه امکان وقوع دارد و یا تحت شرایط خاصی درآینده اتفاق خواهد افتاد، نیز بشناسند. افراد با استفاده از این شناختِ حدسی، موقعیت کنونی خود را تشخیص می دهند وکارهایشان را دنبال کرده و از بستر زمان و فضای مادی و اجتماعی می گذرند.
رشته جدید علمی که هدفش مطالعه منظم آینده است معروف به « دوراندیشی، آینده نگری و یا تحقیقات پیرامون آینده» نامیده می شود و متخصصان آن«  دوراندیش» نام دارند.
دوراندیشان به دنبال کشف، ابداع، ارائه، آزمون و ارزیابی آینده های ممکن، محتمل و بهترند. آنان انتخابهای مختلفی را راجع به آینده فرا روی انسانها قرار می دهند و در انتخاب و پی ریزی مطلوب ترین آینده به آنان کمک می کنند.

آینده پژوهی چه اهمیتی دارد؟
انسان نسبت به آینده منفعل نبوده و تلاش داشته که مسایل آینده را شناسایی و حل کند حتی وجود پیش گو ها در زمان ها ی قدیم به نوعی تداعی گر این موضوع است. داستان های خیالی ژول ورن و آرتور سیکلارک هم به نوعی موید همین مطلب است. پیامبران نیز در مورد آینده و عاقبت بشر، بیان هشدارگونه ای داشته اند. رهبران نیز برای تشویق و تحریک پیروانشان، تصویری از آینده را برای آنان ترسیم می کردند.
رواج فیلم هایی که دست به پیش بینی آینده زده اند نیز بیانی از همین دغدغه بشر است مانند:
- 2001، یک ادیسه فضایی
- مجموعه فیلم های جنگ ستارگان
- پارک ژوراسیک
- ماشین زمان
- عنصر پنجم
- فارنهایت، 451
- نابودگر
- بیگانه ها
- گزارش اقلیت


اما هرچه جلوتر می رویم، اهمیت آینده پژوهی بیشتر می شود زیرا مشکلات پیش روی بشر بزرگتر شده و شدت تخریبی آن نیز بیشتر شده است. بنابراین به این دلایل باید آینده پژوهی را جدی تلقی کرد:
- آماده بودن : در آینده پژوهی می توان نمای کلی از آینده های در حال ظهور را دید. یعنی برای آینده چند سناریو تعریف می شود که این سناریو ها بر اساس تجزیه تحلیل های عقلانی است. معمولاً حداکثر سه سناریو تعریف می شود. آنگاه برای رخ دادن هر سناریو باید آمادگی لازم را کسب کرد
- دریافت و درک زودهنگام هشدارها : این موضوع هم اگر چه برخی از آماده بودن است اما می تواند مجزا از آن هم باشد. همانطور که بیماری با نشانه هایی همراه است و مثلاً وقتی بعد از یک روز بارانی عطسه می کنید، این را نشانه سرماخوردگی تلقی می کنید و با خوردن قرص سرما خوردگی، سعی می کنید که جلوی آن را بگیرید. به همین صورت اگر مسبت به مشکلاتی که ممکن است در آینده رخ دهد، مانند بحران های اقتصادی، نزاع های قومی و مذهبی، خشکسالی و مواردی از این دست، اگر نشانه هایی داشته پیدا کنیم و این نشانه ها را دائماً مورد پایش قرار دهیم، می توانیم این مشکلات را بهتر پشت سر بگذرانیم
- ایجاد تعادل بین اهداف مختلف: آینده پژوهی و تلاش برای کسب درک احتمالات واقعی تر نسبت به آینده، باعث می شود که نه تنها برای آینده اهداف واقعی تری انتخاب کنیم بلکه بین اهداف حال و آینده نیز تعادلی برقرار سازیم
- کسب اطلاعات نسبت به نیروهای محرک و مقاوم: نیروهای محرک، مجموعه عواملی هستند که باعث می شوند یک هدف تحقق یابد. نیروهای مقاوم نیز مجموعه عواملی هستند که منجر به عدم تحقق اهداف می شود. آینده پژوهی می تواند به کسب اطلاعات درباره نیروها و عوامل محرک و مقاوم در زندگی شخصی یا سازمانی و حتی زمینه های بزرگتر اشاره کرد. شناسایی این نیروها و عوامل در فهم و درک آینده بسیار ضروری است .
- سازگاری با تغییرات: فهم و درک نیروها وعوامل محرک و مقاوم در زمینه فعالیت های شخصی و سازمانی ما را نسبت به تغییرات احتمالی آینده هوشیارتر می کند و می توانیم برنامه ریزی کرده و خود یا سازمان را در برابر آنها آماده کنیم و به نوعی سازگاری با تغییرات دست یابیم. 

مشکل ذهن در ارتباط با آینده پژوهی چیست؟
- ذهنی که مهارت نیافته است، هنگام برخورد با مسایل یا تصمیم گیری، بیشتر به زمان کوتاه مدت و پیامدهایی که در این مدت رخ می دهد توجه دارد. مثلاً وقتی می خواهد کاری انجام دهد اگر در کوتاه مدت نتایج خوبی داشت آن را انجام می دهد و اگر نداشت آن را انجام نمی دهد. اما چه بسیار مواقع که کاری در کوتاه مدت دردآور باشد اما نتایج بلند مدت خوبی داشته باشد. مثلاً تحصیلات، کاری است که در کوتاه مدت منجر به رنج درس خواندن و نداشتن استراحت کافی می شود ولی نتایج بلند مدت آن خیلی خوب است. ذهن را باید تعلیم داد که در برخورد با مسایل و تصمیم ها، اثرات آن را در کوتام مدت، میان مدت و بلند مدت ببیند و در نهایت بر اساس برآیند مقاطع گوناگون تصمیم بگیرد.
- آینده قطعیت ندارد و وقتی ذهن مهارت نیافته، گرایش دارد که فرضیات را قطعی تلقی کند. بنابراین آرام آرام آنچه که در ابتدا فرض می کرده یا احتمال می داده است را محکم و قطعی تلقی می نماید . عدم قطعیت در باره آینده از یک سو و ضرورت آینده پژوهی بیان گر یک پارادوکس است. پارادوکس یعنی تضاد و به قول نیلز بور (کاشف ...) هرجا که پارادوکسی هست، احتمال پیشرفت هم هست. نگاه به آینده از این رو جالب است که نیاز به ذهنیت خاصی دارد، اینکه فرد تمام تلاش هایش را می کند ولی باز هم در یک موقعیت من نمی دانم قرار دارد.
- مسایل به صورت غیر خطی رخ می دهند. اما ذهن ما به صورت خطی موضوعات را در زمان امتداد می دهد. مثلاً می گوید من الان یک کارمندم. بعد از چند سال می شوم کارشناس. بعد می شوم مدیر میانی، بعد مدیر کل و به همین ترتیب با گذشت زمان پیشرفت خود را خطی می بیند. در صورتی که حوادث غیر خطی است و ناگهان ممکن است این فرد خیلی پیشرفت کند یا اینکه سقوط کند

این ها مهم ترین مشکلات درباره آینده هست. اگر همین مشکلات برطرف شود، یک جهش در آینده پژوهی رخ می دهد. اما تصور این است که برای آینده پژوهی تخصص لازم است. پروفسور "سکات آرمسترانگ" (J. Scott Armstrong) پس از مطالعه وسیعی در مورد پیش بینی های آینده نظر خود را اینگونه اعلام می کند: "من به هیچ مدرک و یا تحقیق علمی دال بر اهمیت و رجحان تخصص در خصوص پیش بینی آینده برنخورده ام." آرمسترانگ می گوید: "به محض اینکه سطح دانش به درجه متوسطی ارتقاء یافته است دیگر تخصص نقشی در پیش بینی آینده ایفا نکرده است."
آرمسترانگ که وقت خود را تماما صرف مطالعه رابطه بین "تخصص" و "پیش بینی" کرده است می گوید: "تصور ما بر این است که وقتی شخصی در زمینه ای تخصص بالائی داشته باشد بطور طبیعی از ابزار لازم برای پیش بینی نیز برخوردار است در صورتیکه چنین رابطه ای نه منطقا و نه بطور تجربی اثبات نشده است. تخصص ارزش چندانی در پیش بینی آینده ندارد." وی در نتیجه گیری جالب تری می گوید: "با اینکه هیچ متخصصی تنها به دلیل متخصص بودنش از قابلیت پیش بینی آینده برخوردار نیست اما مردم نگون بخت بازهم به این افراد پول کلانی می پردازند تا پیش بینی های آنان را خریداری کنند."

در آینده چه رخ خواهد داد؟
از منظر اسلام و مسیحیت، در آخر زمان جنگی بین نیروهای خیر و شر در می گیرد و در نهایت منجیان عالم یعنی حضرت مهدی (ع) و حضرت مسیح (سلام الله) ظهور خواهند کرد و در زمین صلح و عدل را جاری خواهند ساخت. اما زمان این حادثه را کسی نمی داند و جزئیات آن هم بر کسی روشن نیست. از طرفی دیگر دیدگاه مسلمانان و دیدگاه مسیحیان در عین وجود اشتراکات بسیار اما تناقض هایی هم با یکدیگر دارد

از منظر متفکران و اندیشمندان نیز بشر با مسایل و مشکلات متعددی روبروست. اما انئیشمندان تحلیل های خود را بر مبنای واقعیت ها و آمار ارائه داده و برد نگاهشان تا یکی دو دهه آینده است. برخی از مهم ترین نظریات آنها عبارتست از:
a.    آقای فوکویاما: در ابتدا تصور می شد که در پایان قرن بیستم، حکومت های جهان به سمت سکولاریزم پیش بروند. فوکویاما معتقد بود که جهان در پایان قرن بیستم به صورت لیبرال دموکراسی خواهد شد زیرا این روش از نظر سیاسی و اقتصادی بهترین است و بعد از فروپاشی نازیسم و کمونیسم، هیچ رقیبی ندارد. از نظر فوکویاما، اتحادیه اروپا، نهایی تریین شکلی است که دولت ها می توانند به آن برسند. چون در آن حاکمیت قانون بیشتر است تا حاکمیت ملی یا حاکمیت ارتش. اما این طور نشد و اکنون شاهدیم که دارای جهانی سکولار نیستیم
b.    آقای مک لوهان نظریه دهکده جهانی را مطرح کرد و اینکه به واسطه دسترسی سریع و آسان به اطلاعات، ارتباطات خیلی راحت شده و مردم در چهارگوشه جهان از افراد یک دهکده نیز می توانند به صورت راحت تری ارتباط بگیرند. البته از نظر مک لوهان، عمده اطلاعات در غرب تولید می شود و به همین علت غرب دیگر فرهنگ ها را هضم می کند لیبرالیسم در جهان رواج می یابد. به این ترتیب حکومتی جهانی با فرهنگ لیبرال دموکرات در جهان تشکیل خواهد شد
c.    آقای تافلر معتقد است تمدن بشر ابتدا کشاورزی بوده، سپس بعد از رنسانس و شکل گیری انقلاب صنعتی، تمدن صنعتی شکل گرفت. سپس با ظهور انقلاب ارتباطات، تمدن علمی و اطلاعاتی شکل خواهد گرفت. از منظر تافلر، فرهنگ، مذهب و قومیت جایگاه تاثیر گذاری در موج سوم ندارند و شاهد یک عدم تمرکز گرایی هستیم و ساختارهای شبکه ای فراگیر خواهد شد
d.     آقای کندی مشکلات جهان را بر می شمارد از جمله انفجار جمعیت، انقلاب بیلوژیک که بیکاری کشاورزان منتهی می شود، مهاجرت گسترده به کشورهای توسعه یافته، تهدیدهای نظامی و همچنین افول نسبی آمریکا به علت ناتوانی از دفاع امپراطوری در حال گسترش اش
e.    هانتینگتون معتقد است که در آينده سياست‌‌جهانى، ديگر از سوى ايدئولوژى‌‌هاى‌‌رقيب يا دولتهاى ملى و يا بلوكهاى‌‌اقتصادى تعيين نخواهد شد بلكه اين‌‌كار را تمدن های متخاصم بر عهده‌‌خواهند گرفت زیرا تمدن ها بزرگترین واحد در عرصه بین المللی است. از منظر او فعلاً هفت تمدن اصلی در جهان وجود دارد و تمدن اسلامی با همکاری تمدن کنفسیوسی (که به آن سلاح های هسته ای، بیولوژیکی و شیمیایی می دهد همچنین تکنولوژی موشک های بالستیک را در اخیارش می گذارد) علیه تمدن غرب به مبارزه بر خواهند خواست. بعد از یازدهم سپتامبر برخی از پیش بینی های او به واقعیت پیوست و باعث توجه جهانی به تئوری او شد

در کل چیزی که می توان گفت اینکه شاهد یک تحول در جهان هستیم و ما باید انقلاب جهانی در حوزه های مختلف اعم از فرهنگی، مذهبی، سیاسی و تکنولوژیک هستیم. که البته هر انقلابی هزینه هایی هم دارد و قربانی هایی را می طلبد. اما این انقلاب ها منجر به جهش خودآگاهی انسان می شود

  انسان در دهه آتی با چه مشکلاتی روبروست؟
از جمله مشکلاتی که بشر با آن روبروست می توان به این موارد اشاره کرد:
a.    محیط زیست از جمله گرم شدن زمین، افزایش آلاینده ها، نابودی لایه ازن،
b.    بنیادگرایی و تروریسم
c.    مهاجرت از نواحی آسیایی و آفریقایی به اروپا
d.    مشکلات اقتصادی فراگیر
e.    فقر غذایی و بهداشتی  در کشورهای آفریقایی
f.    هویت فردی

آیا آینده پژوهی فقط مربوط به آینده پژوهان است؟
اینکه داستان زندگی خود را بنویسیم و اجازه ندهیم دیگران آینده ما را رقم بزنند. آینده پژوهی یعنی آماده بودن برای آنچه که قرار است رخ دهد. کسی که آماده نباشد برده آینده است. سه کار می توان کرد: آینده را پذیرفت. کسی که آمادگی نداشته باشد چاره ای ندارد جز اینکه برده باشد و خود را با شرایط منطبق سازد. دوم اینکه آماده بود و از فرصت هایی که آینده پیش روی ما می گذارد، حداکثر استفاده را برد. سوم اینکه آینده را ساخت.
برخی می گویند ما به آینده کاری نداریم چون خودش خواهد آمد. ایجا بستگی به فردی دارد که این صحبت را مطرح می کند. اگر کسی مانند انیشتین بگوید درست است زیرا انیشتن از خلاقیت بالایی برخوردار است و می تواند مسایل را سریعتر از دیگران حل کند. اما برای افراد معمولی، این نگرش درستی نیست زیرا فرصت کم است و زمان و حوادث منتظر ما نیستند بلکه حرکت می کنند و ماییم که باید خودمان را با زمان هاهنگ کنیم
 حمید رضا همتی

هیچ نظری موجود نیست: