دوشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۹

پيامبر اسلام(ص) و منتقدان



به نام خداوند بخشنده مهربان
شايد در اين مقطع از تاريخ بيش از هر زمان ديگر شاهد انواع تهاجمات گسترده در مقابل پيامبر اسلام (ص) هستيم. 
زماني كه جوامع با مسايل متعددي در مسير حركت خود به سوي تعالي روبرو بوده و نياز به الگو و راهنما بيش از پيش براي انسان آشكارشده، شاهد تهاجمات رو به افزايش مقابل بسياري از بزرگان و نمونه‌هاي كامل انساني از جمله پيامبر اسلام (ص) هستيم. در اين جستار سعي مي شود تا مواردي چون علت اين تهاجمات و انواع آنها به همراه مناسبترين روش‌هاي پاسخگويي مورد بحث قرار گيرد.
در ابتدا لازم است اشاره شود اینگونه برخوردها، تنها منحصر به پيامبر اسلام (ص) نبوده ومي توان نمونه هاي بسياري را با استنادات تاريخي تقريباً درباره همه  پيامبران از جمله مسيح(ع) و موسي (ع) و ديگر بزرگان مشاهده كرد. چنين رفتارهايي خود نشانگر تاثير عميق حركت و كلام اين هاديان است كه فارغ از زمان و مكان بوده و در عين حال منافع سودجويان و قدرت طلبان را به چالش جدي مي‌كشاند از اين رو انديشه هاي اينان را برنتابيده و به اشكال مختلف و به خصوص دراين زمان با روشهاي غيرمنصفانه تري دست به تخريب مي‌زنند.
اما درباره پيامبر بزگوار اسلام (ص) پيشينه اين قبيل برخوردها و تهاجمات به زمان اعلام دعوت و ابلاغ پيام صلح و رستگاري از جانب ايشان بر مي گردد.
زادگاه پيامبر(ص)، مهمترين شهرعربستان محسوب شده و مکه در غرب شبه جزيره عربستان از موقعيت فوق العاده اي حتي در آن زمان برخوردار بود. به جز جنبه زيارت خانه كعبه، اين شهر از زمان هاي بسيار قديم مرکز مهم بازرگاني بوده  و کالاي هندوستان از کناره جنوبي عربستان که آباد بود به يمن و از آنجا به مکه مي رفت و از مکه به شام و کناره هاي درياي روم مي رسيد که جايگاه پخش کالا بود. به اين سبب شهر مکه اهميتي يافته بود و قبيله هاي عرب از همه سو به آن شهر روي مي آوردند و سالانه درآمد هنگفتي از سفر قبايل عرب به مكه بدست          مي آوردند.
قريش شامل بر 25 طايفه يا خاندان بود و روساي آنها سران حكومت مكه و دقيق تر بخواهيم بگويم، ‌آن روز عربستان را تشكيل مي‌دادند. روساي قريش خود را پيرو آيين ابراهيم (ع) معرفي مي كردند. اما آنچه از دين باقي مانده بود مفهومي ديگر در عمل داشت.
دينداري آنها در عمل ابزاري بود تا رييس طايفه خود باقي مانده و توجيهي براي گردآوري بيشتر ثروت و دارايي داشته باشند.  بنابراين اصل دين را با باورهاي خرافه گونه و تحريفي خود به گونه اي امبيخته بودند تا مردم براي حل مسايل خود ناچار به مراجعه به انها باشند و خود را نماينده و پاسخگئ در مسايل اعتقادي ميان مردم معرفي كرده بودند. همه اينها در جهت بقاي قدرت و بهره كشي اقتصادي از مردم آن زمان بود.
هنگاميكه پيامبر(ص) ( كه خوش نام ترين و قابل اعتمادترين فرد در مكه شناخته مي شد) پيامش، "لااله الا الله" را ابلاغ نمود، آنها كاخ آروزهاي خود را فروريخته ديدند و از اين رو دشمني‌ها و توطئه‌ها شروع و با گذشت زمان شديدتر گرديد.
مخالفين پيامبر و درواقع مخالفين پيام اسلام هر گونه تخريب، توهين و ترور را مقابل ايشان طراحي و پياده نمودند.
انواع برخوردهاي مستقيم و غيز مستقيم از اين جمله اند مواردي چون:
 پرتاب سنگ، ريختن زباله بر روي ايشان، دادن دشنام، تحريف سخنان، دستگيري ياران و نزديكان پيامبر و شكنجه آنها براي دست برداشتن از عقايد و ايمانشان، حصر ارتباطي و اقتصادي، نشر دروغ و اكاذيب در بازارهاي مكه  عليه ايشان همه و همه به دفعات در طي مدت زمان 23 سال پيام آوري ايشان رخ دادند.
روزي از در مصالحه در آمده و وعده رياست قبيله، مال و ثروت دادند، روز بعد تهديد پشت تهديد، گاهي به توهين و تمسخر روآورده و زماني نقشه ترور و قتل ايشان را كشيدند.
از آنجا كه از كلام قرآن در شگفت مانده بودند، ايشان را ساحر، شاعر و يا ديوانه لقب دادند.

در عصر كنوني نيز دور تازه تهاجمات مقابل پيامبر اسلام در واقع متاثر از مبداء تاريخي 11 سپتامبرسال 2001 است.
زماني كه برآيند تحليل‌هاي منتشره  انگشت اتهام را متوجه برخي گروه هاي داعيه مسلماني نمود. بسياري از افراد و گروه‌ها اين مجوز رابدست آوردند تا در واقع با انديشه‌ و پيام اسلام مقابله نمايند، منتهي عمده اين تقابل‌ها نه يك بررسي و مقابله علمي و روشمند بوده بلكه به هياهوي تبليغاتي و بازي گرداني سياسي بيشتر شباهت داشتند.
آغاز آن با كشيدن كاريكاتور از چهره پيامبر اسلام در اوايل سال 2005 بود.
برخي مطبوعات اين را ناشي از آزادي قلم يا نوعي از فضاي باز انديشه در جامعه بر شمردند ،‌غافل از اينكه آزادي مورد اشاره حقوق ديگر شهروندان و جوامع را نقض نمود.
ترسيم چهره پيامبر(ص) در ميان اكثر مسلمانان مورد حرمت بوده و آنها به چنين بهانه هايي خواستند تا حرمت‌هاي مسلمانان را در فضاي انديشه مورد حمله قرار دهند.
از طرف ديگر، برخي زمينه ها كه خود مسلمانان سبب ساز آن بودند در شكل‌گيري اين فضاي تخريبي  تاثير بسزايي گذاشته است.
 در طي سال ‌هاي اخير زمينه شناخت پيامبر(ص) به زبان و بيان امروزي و متناسب با نسل جوان به درستي فراهم نشد و تصور بر اين بود كه همان روش‌ها و مسيرهاي گذشته در شناسايي ايشان و اسلام كافيست. شايد هم تصور عمومي بر اين بود كه در اين شناخت به مرز قابل قبولي دست يافته‌اند.
 غافل از آنكه اين مسير شناخت هموار نبوده و همچنان تعريفي به روز و بنا به زبان حال و شرايط كنوني جهاني كه در آن زندگي مي‌كنيم، ارائه نكرده‌ايم.  اين فقر شناختي و نقصان درراه و روش صحيح شناخت پيامبر(ص)، مجالي  براي تاخت و تاز دشمنان مقابله با مسلمانان فراهم نموده است.
تببين نشدن شناخت پيامبر به معناي تببين نشدن شناخت صحيح از اسلام و البته قرآن است.
از سوي ديگر، مهمترين عاملي كه اين ضربه پذيري را افزايش داده و مي‌ دهد، عمل معكوس بسياري از اشخاص است كه به نوعي خود را منتسب به پيامبر اسلام (ص) مي كنند.  كساني كه خود را ملبس به لباس پيامبر (ص) نموده و خود عاري از حتي يك صفت و ويژگي ايشان هستند. امروزه از اين فرقه‌ها به عنوان بنيادگرايان متعصب و مسلمانان افراطي نامبرده مي‌شود كه عمدتاً فرقه‌هايي مشخص در ميان گروه هاي اسلامي هستند.
چنين ضربه زننده هايي در لباس دوست و عمدتاً بنا به اهداف و اغراض شخصي يا فرقه اي بيشترين ضربه را وارد ميكنند.  اسلام كه از طرف پيامبر (ص) به عنوان روش ميانه و  اعتدال معرفي شده  را با رفتار،‌اعمال و احكام خود ديني خشكي و همراه با تعصب ترسيم كرده و خود را متولي دين و مشابه پيامبر به ديگران معرفي ميكنند.
از شنيدن حرف و سخن ديگران خود را بي نياز دانسته تا چه رسد كه بخواهند بهترين سخنان را برگزيده و به آن عمل كنند. گويي كه هيچ سخن ديگري را نمي شنوند وچشمان خود را به روي واقعيت بسته‌اند.
حضورشان به جاي آرامش، صلح  و محبت،  تداعي كننده وحشت، نگراني و انزجارست. انعكاس اين رفتارها و سخنان هر مسلماني را از اسلام و سايه اسلام گريز داده تا چه رسد به غير مسلمان‌ها.
در حاليكه پيامبر اسلام حركتش، كلامش و پيامش برقراري ارتباط با خداوند و پيوند زدن افراد و مجموعه‌ها به نام خداوند بوده و پيروان راستين ايشان نيز برهمين مشي هستند.
 ليكن اين دسته از به ظاهر عالمان ديني نه تنها سبب گريزان شدن مردم از خداوند و راه خداوند شده بلكه دست و زبان دشمنان را براي تاختن به اسلام و پيامبر اسلام (ص) باز گذاشته اند.
بيگانگي با نوآوري و خلاقيت در معرفي تعاليم اسلامي مي تواندعامل ديگري براي اين زمينه سازي باشد. يك روش ده ها سال تكرار مي شود در حاليكه شرايط ، اذهان مردم و جهان پيرامون تغييراتي اساسي داشته اند.
از سوي ديگر اين تخريب ها با برنامه و اسلوب مشخصي صورت مي گيرد. به عنوان مثال حتي اگر به صرف كشيدن كاريكاتوراين رفتارها را درنظر بگيريم، عاري از پيشرفت فني، تصويري و يا  محتوايي نسبت به كاريكاتورهاي معمول مي‌باشد. لذا دليل و هدف اصلي چيزي جز تخريب چهره جهاني پيامبر در اذهان عموم و به خصوص عموم مردم نيست و اين را با هدف تحريك احساسات و عواطف مسلمان ها انجام مي دهند تا آنها را به واكنش هاي حساب نشده و احساسي وادار كنند.
يعني مي خواهند تا موجی را ايجاد كرده و خود مسلمان‌ها به اين موج دامن زده و درواقع در دام طرح‌هاي آنها بيافتند. زماني كه خشونت توسط افكار عمومي بين الملل امري تقبيح شده تلقي ميگردد رسانه هاي مرتبط در اين برنامه ها خشونت ناشي از تحريك عواطف و احساسات مسلمانان را بارها به نمايش در آورده و اين را دستاويز ديگري براي گام بعدي  تهاجمات خود قرار مي دهند.
اين نكته نيز شايان توجه است كه كم نبوده اند از نويسندگان و محققان غربي كه همواره تحت تاثير شخصيت پيامبر(ص) ايشان را بعضاً به روشي موثرتر از مسلمانان به جهانيان معرفي كرده‌اند.
مواردي چون نويسنده كتاب "صد شخصيت برتر" مايكل اچ هارت پيامبر را به عنوان تاثيرگذارترين فرد در تاريخ تاكنون معرفي مي نمايد.
همچنين آقاي هيوستن اسميت ، دكتراي فلسفه دين از دانشگاه شيكاگو اينطور مي‌گويد:
 «...در خصوص عقل هم بايد گفت كه پيامبر نمايانگر لوگوس (يا عقل) متعالى است. هنگامى كه مسيح مى گويد: هيچ انسانى به نزد پدر (خداوند) راه نمى يابد جز به واسطه من اين نيز لوگوس است كه سخن مى گويد. در نزد مسيحيان اين كلمه كلى تقريباً برابر با عيساى ناصرى است. براى مسلمانان اين كلمه كلى و وحيانى عبارت از قرآن است كه به واسطه پيامبر اسلام ابلاغ شده است. محمد وجود مطلق و خود وحى نيست اما وجود مطلق حقاً و به طور متمايز خودش را از طريق او متجلى مى سازد».
و يا كتاب محمد(ص) لئون تولستوي و بسياري ديگر از دانشمندان و محققان كه جذب يك يا چندي از ابعاد و ويژگي‌هاي پيامبر (ص) شده اند.
تهاجم به شخصيت ايشان بخشي از پازل اسلام ستيزي و اسلام زدايي به شمار مي آيد. بنابراين تخريب ها  گام نهايي نبوده و در امتداد اعتقادات را سست نموده و آنها را با انواع باورهايي كه مطلوب رسيدن به هدفشان هست پرمي‌نمايند.
جالبتر اينكه  بسياري از مدعيان آزادي در انتخاب دين خود با پرداخت هزينه هاي هنگفت تا اين حد پافشاري  به اسلام زدايي آنهم در سطح جهان مي‌كنند.
با مجموع شرايط فوق، واكنش مسلمانان در پاسخ به اين تهاجمات توسط مهاجمان و منتقدان قابل پيش بيني بود و در واقع به سمتي هدايت شد كه آنها خود علاقه مند بودند، مانند برخوردهاي تندي كه با كاريكاتوريست ها صورت گرفت. تهديد به كشتن و از بين بردن و اعمال خشونت آميز كه البته اينها در اسلام راستين مردود است.
اما الگو و روش مناسب براي پاسخگويي به انتقادات و تهاجمات چه هستند؟
مناسب ترين و موثرترين روش‌هاي پاسخگويي همانست كه در رفتار و گفتار  پيامبر (ص) نقش بسته است.
ببينيم خود پيامبر و ياران واقعي ايشان با انواع اتهامات و تهجامات چه كردند و چه پاسخ دادند؟ همين سرمشق و الگوي ما در مقابل چنين تهاجماتي خواهد بود.
مشي اصلي و متن رفتار پيامبر (ص) محبت، بخشش و گذشت است. پيامبر اسلام (ص) تجسم آيه ابتدايي اكثريت سوره هاي قرآن هستند كه همانا " بسم الهن الرحمن الرحيم" باشد.
پيامبر اسلام (ص) دربسياري موارد منتقدان و مهاجمان به شخص خودشان را بخشيدند.مثال ها در اين باره فراوان است مانند: بخشش كسي كه به ايشان دشنام داد، داستان كعب بن زهير كه عليه ايشان شعر هجو مي گفت او وقتي با پيامبر روبرو شد خجالت كشيد و طلب بخشش كرد و بخشيده شد.
كسي كه در طائف ايشان را با سنگ زد، برايش دعا كردند كه : «خدايا آنها را راهنمايي كن چون نمي دانند و...»
مخالفين و دشمنان اصلي كه  درمكه بودند و سالها عليه ايشان و مسلمانان توطئه كردند و آتش افروزي ها نمودند را در آن بازگشت تاريخي به مكه بخشيدند و اين را تشبيه كردند به بخشش حضرت يوسف (ع) در مقابل رفتار برادرانش
خداوند نيز در بسياري موارد پيامبر(ص) را دعوت به صبر كردند. شايد يك اشاره از آن را مي توان انتظار و اميد به گشايش الهي به حساب آورد.درجايي خداوند به ايشان مي فرمايند: رويت را از آنها برگردان ( اعراض كردن)
در جايي ديگر پيامبر اصول اعتقادي و بنيان باورهاي دشمنان را با طرح پرسش و تفكر به چالش مي گرفتند. اينكه بت پرستي چه زمينه عقلاني مي تواند داشته باشد؟ اين چه باوريست كه  همه نيازهاي خود را نزد چيزي مي بريد كه براي خودش هم كاري نمي تواند بكند؟
با اقوام و اديان ديگر كه در اطراف مدينه بودند با احترام و رعايت عدالت رفتار ‌كردند و نوعي همزيستي مسالمت آميز را در كنار يكديگر تجربه كردند و در باره رعايت حقوق يكديگر پيمان و توافقنامه تنظيم نمودند.
يكي ديگر از روش هاي ايشان مباهله بود كه در مقابل كساني كه مدعي ارتباط با عالم بالا بودند آنها را دعوت كردند تا با هر كس كه وي خواهند بيايند و ايشان نيز با خانواده خود بيايد و هريك از خداوند براي ديگري عقوبت و نتيجه گفتارش را بخواهد تا عيان شود كه  حق با كدامست.
تا زماني كه دشمنان مخالفت خود را آشكار و علني نمي كردند، ايشان بر مبناي همان پيمان و توافقنامنه منعقد شده با آنها رفتار مي كردند.
در يك جمع بندي از  مناسب ترين روش‌هاي مقابله با تهاجمات مقابل پيامبر(ص) در شرايط كنوني مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1.    آناليز تهاجم وارده و بحث و واشكافي آن در ميان انديشمندان
2.    بيان علل و اهداف آشكار و پنهان اين قبيل تهاجمات
3.    مقابله انعكاسي و برگرداندن نتايج تهاجمات به مهاجمين به  عنوان مثال: مسلمانان و ديگر دوستداران پيامبر نيز مي توانند مطبوعات و صفحات الكترونيك در سطح گسترده  به صورت مستمر را در راستاي آشنايي با انديشه ها ‌فروش ها وفرمول هاي اصلي پيامبر در ابعاد گوناگون اجتماعي‌فسياسي، اقتصادي، تربيتي و پروشي، مديريت و ... اختصاص دهند
4.    به چالش كشاندن بنيان انديشه هايي كه  اينگونه ستيز را با پيام آور رحمت و معرفت برگزيده‌اند.
5.    پاسخ گويي و شفاف سازي درباره ابهامات و سوالاتي كه درباره پيامبر (ص) وجود دارد از جمله: علت جهاد و مبارزات متعدد  با دشمنان، علل تعدد همسران پيامبر (ص)، قواعد و مجازاتي كه براي خاطيان در آن زمان وضع  كردند و ....

در نهايت نتيجه اين تهاجمات و تخريب ها به نوعي  رشد دهنده بوده و آثار بابركتي از خود به جا خواهند گذاشت و اين نيز از شگفت انگيز بودن بزرگان است كه هرگونه برخورد با آنها چه برخورد صادقانه و از روي پذيرش و چه برخورد خصمانه و ناجوانمردانه به آشكاري بزرگي وعظمت بيشتر آنها منجر خواهد شد.
اينها زمينه براي يادگيري نوين و شناخت نو به نوي پيامبر(ص) را بيش از گذشته فراهم آورده و مي تواند باب گفتگو و بحث درباره اتهامات و نفي آنها را ميان مخالفان و پيروان ايشان بگشايد. چه  بسا هنوز كساني باشند كه  به قصد كشف حقيقت انتقاداتي دارند. وجه دیگه اینکه موجب آزمون  وفاداری پیروان ایشان می شود.
اين فرصتي را فراهم مي نمايد تا پیامبر اسلام (ص) را خارج از دیدگاه صرفاً تقدس گرایانه  موجود که  به تعصب آمیخته است نگاه کنیم و به  دیگران بشناسیم .پيام اسلام را به جهانيان با روش خود اسلام كه به رسميت شناختن آزادي افراد در انتخاب است برسانيم. پيام محبت، بخشش و گذشت، اعتدال، و توازن كه مي‌تواند براي همه صرفنظر از هر ديگاه و عقيده و نژاد يا مدهبي مورد استفاده قرار گيرد.
روش زندگي صحيح را از ايشان بياموزيم . تعادلي كه  ايشان در زندگي ظاهري و باطني خود برقرار مي كردند.    به عنوان رهبر جامعه آن زمان هم معاش خودش را داشتند، هم به تعليم مشغول بوده و پاسخ گوي مسايل مهم مردم بودند.
معيار اصلي ايشان رعايت حق و به خصوص توجه به حقوق ديگران بود و مي فرمايند: نرمي در همه كارها اصل اساسي و بزرگيست.ايشان پيام آور اخلاق بودند. چه كسي مي تواند تصور كند در زمان اعراب آن دوران كه رفتارهاي خشن وتند داشتند كسي با اين خصوصيات متعالي اخلاقي زندگي كند.
پيام اسلام زمينه امنيت ، ثبات آرامش و پيشرفت هست. چنانچه پيروان راستين پيامبر اين رو طي سال ها نشان دادند.
در اين شناخت پيامبر اسلام، محمد مصطفي (ص) كه  خود بنيانگذار حزب الله راستين و الگوي اصحاب خداست از حزب الله خود سر و خودخوانده تميز داده مي‌شود.
 « حزبي كه روح آن، مركز آن و اساس آن خداوند است.حزب الله جزب صالحان است، حزب اصحاب خدا، ياران و خدمتگزاران خداوند... همه خدمتگزاران خداونددو عاشقان الهي، همه كساني كه خدا را مي خواهند و او را مي خوانند، تمامي افرادي كه به  فكر تحقق اراده و نظر خداوند هستند، آنان  كه نام او را مي برند، به ياد اويند و در ارتباط با او هستند. عضوي از خانواده جهاني حزب الله‌اند....» 1

                                                                            علي علم جميلي

  بخشي از نوار جلسه سخنراني استاد ايليا «ميم» مورخ 18/3/1377 ( در سن 25 سالگي)1

هیچ نظری موجود نیست: